آموزش ها و تعالیممرور و آموزش های کتاب مقدسمقالات

داستان نردبان یعقوب در کتاب مقدس چه معنایی دارد؟

What Is the Story of Jacob’s Ladder? Bible Meaning

داستان نردبان یعقوب، روایتی شناخته شده در کتاب مقدس است که در پیدایش فصل 28 آمده است. این داستان ماجرای یعقوب، پسر اسحاق و نوه‌ی ابراهیم را روایت می‌کند که در طی سفری، رویایی تأثیرگذار می‌بیند.

در اینجا خلاصه‌ای از این داستان کتاب مقدس آورده شده است:

داستان کتاب مقدس: نردبان یعقوب

در این خواب، او نردبانی یا پلکانی را متصور می‌شود که از زمین به آسمان کشیده شده است. فرشته‌هایی را می‌بیند که از این نردبان بالا و پایین می‌روند. در بالای نردبان، خداوند ایستاده است و وعده‌ای را که به ابراهيم، پدربزرگ یعقوب، و اسحاق، پدرش داده بود، تکرار می‌کند. خدا به یعقوب قول می‌دهد او را برکت دهد، فرزندان زیادی به او عطا کند و سرزمینی را که بر آن آرمیده است به او ببخشد. خداوند به یعقوب اطمینان می‌دهد که در سفرش همراه او خواهد بود و از او محافظت خواهد کرد.

وقتی یعقوب از خواب بیدار می‌شود، از این دیدار الهی پر از ترس و احترام می‌شود. او سنگی را که به عنوان بالش استفاده می‌کرد برمی‌دارد و آن را به عنوان ستونی برپا می‌کند، آن را با روغن مسح می‌کند و نام آن مکان را «بیت‌ئیل» به معنای «خانه‌ی خدا» می‌گذارد. یعقوب همچنین نذر می‌کند که به خدا خدمت کند و یک دهم از هر آنچه دریافت می‌کند را به او تقدیم نماید.

داستان نردبان یعقوب اغلب به عنوان پیامی از هدایت الهی، وعده و حمایت تعبیر می‌شود. این داستان نمادی از عهد خدا با یعقوب و فرزندان اوست که بعدها به دوازده قبیله‌ی اسرائیل تبدیل شدند. این رویداد همچنین لحظه‌ای مهم در زندگی یعقوب در نظر گرفته می‌شود و زمینه‌ای برای تحول و رشد معنوی او فراهم می‌کند.

نردبان یعقوب

رویای یعقوب درباره نردبان آسمانی

(پیدایش 28: 10-22)

یعقوب از بئرشبع بیرون آمد و به سمت حاران رهسپار شد. او به مکانی رسید و شب را در آنجا ماند زیرا خورشید غروب کرده بود. او یکی از سنگ‌های آن مکان را برداشت، زیر سرش گذاشت و در همان جا خوابید. پس خواب دید و اینک نردبانی بر زمین نهاده شده بود و سر آن به آسمان می‌رسید. فرشتگان خدا بر آن بالا و پایین می‌رفتند! و اینک، خداوند بالای آن ایستاده بود و می‌گفت: «من یهوه هستم، خدای ابراهیم پدرت و خدای اسحاق. زمینی که بر آن خوابیده‌ای به تو و ذریات تو می‌بخشم. ذریات تو مثل غبار زمین خواهند بود و به غرب و شرق و شمال و جنوب پراکنده خواهی شد و در تو و ذریات تو جمیع خاندان‌های زمین متبارک خواهند گردید. اینک، من با تو هستم و هر جا که می‌روی تو را نگه می‌دارم و تو را به این زمین باز خواهم گرداند. زیرا تا آنچه را به تو وعده داده‌ام انجام ندهم، تو را رها نخواهم کرد.»

آنگاه یعقوب از خواب بیدار شد و گفت: «به یقین خداوند در این مکان است، و من نمی‌دانستم.» او ترسید و گفت: «این مکان چه باعظمت است! این نیست جز خانه خدا و این است دروازه آسمان.» پس یعقوب صبح زود سنگی را که زیر سرش گذاشته بود برداشت و آن را ستونی کرد و روغن بر بالای آن ریخت. او نام آن مکان را بیت‌ئیل نهاد، لکن نام اولیه آن شهر لوز بود. سپس یعقوب نذری کرد و گفت: «اگر خدا با من باشد و مرا در این راهی که می‌روم، حفظ کند و به من نان برای خوردن و لباس برای پوشیدن بدهد، به طوری که با سلامتی به خانه پدرم بازگردم، آنگاه خداوند خدای من خواهد بود، و این سنگ که برای ستون برپا کرده‌ام، خانه خدا خواهد شد. و از هر چه به من بدهی، حتماً عُشر آن را به تو خواهم بخشید.»

نردبان یعقوب

بستر وقوع رویا (جنسیس فصل ۲۸)

پیش از رویای یعقوب، مردی که قرار بود پدر ملت اسرائیل شود، از چنگ برادر دوقلویش عیسو فراری بود.

در پیدایش فصل ۲۵ می‌خوانیم که یعقوب، برادرش عیسو را فریب داده بود تا حق primogeniture (حق ویژه فرزند ارشد) را رها کند. همانطور که مشخص شد، تنها یک کاسه سوپ کافی بود تا عیسوی گرسنه، ارث خود را به برادر کوچکترش واگذار کند (پیدایش ۲۵: ۲۷-۳۴).

در پیدایش فصل ۲۷، یعقوب با وانمود کردن به عیسو، دوباره بازی فریب را بالا برد تا پدر پیر و تقریباً نابینای خود را فریب دهد و او را برکت دهد.

این فریبکاری‌ها در مجموع، هم برکات مادی و هم معنوی تبار خانوادگی را به یعقوب منتقل کرد.

مهم است به یاد داشته باشیم که اسحاق پسر ابراهیم بود، کسی که خدا قبلاً با او پیمانی شخصی برقرار کرده بود. به عنوان بخشی از وعده خدا، نوادگان ابراهیم نه تنها سرزمین کنعان را به ارث می‌بردند (پیدایش ۱۲: ۱؛ ۱۵: ۷)، بلکه به تعداد ستارگان زیاد می‌شدند (پیدایش ۱۵: ۴-۶؛ ۱۷: ۶-۸) و در نهایت به یک ملت قدرتمند (پیدایش ۱۲: ۲) و برکتی برای تمام دنیا تبدیل می‌شدند (پیدایش ۱۲: ۳).

همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، دزدیدن این برکت و حق primogeniture توسط یعقوب از عیسو، باعث ایجاد کمی تنش بین یعقوب و برادر بزرگترش شد.

به همین دلیل، کتاب مقدس می‌گوید: «عیسو به‌سبب برکتی که پدرش او را برکت داده بود، نسبت به یعقوب کینه داشت؛ و عیسو با خود گفت: “روزهای عزاد برای پدرم نزدیک است؛ آنگاه برادرم یعقوب را خواهم کشت” (پیدایش ۲۷: ۴۱).»

و عیسو جدی بود. یعقوب و مادر عیسو، با دانستن این موضوع، یعقوب را فرستادند تا نزد لابان، برادر ربقاه، پناهنده شود. در آنجا، با برکت پدرش، یعقوب امیدوار بود که همسری پیدا کند و بتواند زندگی جدیدی را فارغ از خشم برادرش آغاز کند. (نردبان یعقوب)

امروز در مقاله داستان نردبان یعقوب در کتاب مقدس چه معنایی دارد؟ به بررسی مطالب مفیدی در خصوص کتاب مقدس و راه و روش عیسی پرداختیم. در صورت تمایل می توانید سایر مقالات علی وحیدی در خصوص مسیحیت را از طریق این لینک مشاهده نمایید

علی وحیدی

وب سایت راه مسیح، یک منبع آنلاین فارسی زبان است که به ترویج تعالیم مسیحیت و ارائه منابع برای مسیحیان فارسی زبان اختصاص دارد. این وب سایت توسط علی وحیدی مدیریت می شود و شامل طیف گسترده ای از مطالب صوتی و تصویری در آموزه های مسیحیت می باشد. علی وحیدی، مدیر وب سایت راه مسیح، یک مسیحی متعهد است که بیش از 2 سال در جامعه مسیحی فارسی زبان در حال فعالیت می باشد . راه مسیح یک منبع ارزشمند برای مسیحیان فارسی زبان است که به دنبال تعمیق ایمان خود و ارتباط با سایر مسیحیان هستند. این وب سایت طیف گسترده ای از مطالب و ابزارها را ارائه می دهد که می تواند به مسیحیان در تمام مراحل زندگی ایمانی آنها کمک کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا