دلایل کتاب مقدس برای ازدواج مجدد
What Are Biblical Reasons for Remarriage?
دلایل کتاب مقدس برای ازدواج مجدد : ازدواج، چه برای اولین بار باشد و چه برای بار دوم، مناسبتی رسمی و توأم با شادی است. همانطور که در کتاب اشعیا فصل ۶۲ آیه ۵ آمده است: «چنانکه داماد از عروس خوشحال میشود، خداي شما نيز از شما خوشحال خواهد شد.»
مراسم عروسی نمادی از ازدواج ایماندار با مسیح است. مرد از همسرش محافظت میکند و زن از رهبری شوهرش پیروی میکند (افسسیان فصل ۵)(کتاب مقدس).
در پیدایش فصل ۲ آیه ۲۴ به اولین ازدواج و الگویی برای تمام ازدواجهای بعدی اشاره شده است: «از این رو مرد پدر و مادر خود را ترک میکند و به همسرش میپیوندد و آن دو یک تن میشوند.» ازدواج نمادی از عشق ناگسستنی مسیح به عروس خود، یعنی کلیسا، است.
ازدواج مسیحی همچنین کلیسا را به یک زوج متاهل پیوند میدهد. هر زوج متاهل در هر مرحلهای به زوجهای دیگر نیاز دارد تا الگویی برای نوعی از عشق که در اول قرنتیان فصل ۱۳ توصیف شده است، باشند و آن را منعکس کنند.
زوجهای مسنتر نشان میدهند که چگونه یک اتحاد با برخورد با مناقشات با لطف و صداقت، و حتی نحوه اجتناب از درگیری با به نمایش گذاشتن انجیل در زندگی زناشوییشان، قویتر میشود.
یک جماعت کلیسا موافقت میکند که یک زن و شوهر را راهنمایی، حمایت و حتی مسئولیتپذیر کند. زوجهای جدید متعهد میشوند از کسانی که بعد از آنها میآیند حمایت کنند. این اتحاد گستردهتر، صحنهای را برای نمایش انجیل در زندگی روزمره فراهم میکند: رحمت، فیض، بخشش، صدقه، صداقت، ملایمت، فداکاری و غیره.
ازدواج گواهی بر عشق و امیدی است که در مسیح داریم و برای همه افراد درگیر، جشن است. «فرهنگهای انسانی ممکن است بخواهند [ازدواج] را دوباره اختراع کنند یا آن را بازسازی کنند، اما در نزد خدا، این ازدواج به عنوان یک بنیاد غیرقابل تغییر برای زندگی انسان باقی میماند.»
این نقل قول از کریستوفر اش نشان میدهد که فرزندآوری و تشکیل خانواده یکی از دلایل اصلی پشت ازدواج است، اما دلایل دیگری نیز وجود دارد که در بالا ذکر شد.
علاوه بر این، مفهوم «خانواده» توسط انجیل بازآفرینی میشود، بنابراین حتی ازدواج مجدد و ازدواج در سنین بالا نیز میتوانند به طور بالقوه در این مدل جای بگیرند. همه فرزندان خوانده شده مسیح نیز با هر فرد دیگری که توسط پدر خوانده شدهاند، خواهر و برادر هستند.
مهمتر اینکه، اش به ما یادآوری میکند که خدا – نه جامعه – ازدواج را برقرار کرد و او این کار را با این نیت انجام داد که هرگز به طلاق ختم نشود؛ نیازی به آن نخواهد بود.
اول قرنتیان فصل ۷ آیه ۱۰-۱۱ میگوید: «اما زن نباید از شوهرش جدا شود (اما اگر چنین کرد، باید بدون شوهر بماند یا با شوهرش آشتی کند)، و شوهر نباید همسرش را طلاق دهد.»
اگر آنها ازدواج خود را به عنوان تصویری از عشق انجیل زندگی کنند و هر روز یکدیگر را به سوی مسیح رهنمایی کنند، رفاه روحی، عاطفی و جسمی آنها در آن اتحاد به طور متقابل تأمین خواهد شد.
فرست محتوا
طلاق و کتاب مقدس
ازدواجها ممکن است به دلیل ناکامل بودن انسانها، با شکست مواجه شوند. کتاب مقدس دلایل مشروع را برای طلاق، از جمله زنا و همچنین ترک کردن همسر، بیان میکند (اول قرنتیان فصل ۷ آیه ۱۵). کتاب مقدس ستم، ترک کردن و خشونت را تأیید نمیکند.
از هیچکس انتظار نمیرود که به طور رایگان سوءرفتبار را تحمل کند. هر شرایطی باید به صورت جداگانه با کمک یک مشاور حکیم انجیل مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان مثال، جدایی ممکن است انگیزهای برای توبه همسر از آزار و اذیت و درخواست کمک شود.
اگر بازگشت به زندگی مشترک ایمن باشد، ازدواج آنها ممکن است قویتر از قبل ادامه یابد، که این نشانهای از رحمت و بخشش پدر نسبت به تمام گناهکاران است. این همان چیزی است که خدا دوست دارد ببیند: تمایل صمیمانه برای بازگرداندن ازدواج.
طلاق آخرین راه حل است، اما در زمان عیسی رایج بود. اگر همسر طی سالها هیچ نشانهای از توبه یا حتی آگاهی از گناه خود نشان ندهد، و فرد مورد آزار و اذیت واقعاً برای همسر دعا کرده باشد و از وضعیت موجود ابراز تأسف کرده باشد، طلاق ممکن است نتیجه منطقی باشد.
یک فرد با مشاوره دقیق باید تصمیم بگیرد که چقدر باید صبر کند تا در نهایت ازدواج را به پایان برساند، البته اگر اصلاً به این مرحله برسد. طلاق میتواند تنها راهی باشد که در آن جبران مالی به طور قانونی برای حمایت از فرد آسیبدیده و فرزندان از سختیها الزامی شود.
ازدواج مجدد و کتاب مقدس
کوین دییانگ توضیح میدهد که «همه محققان در تمام جبهههای مباحثه طلاق و ازدواج مجدد بر این عقیده اتفاق نظر دارند که برای یهودیان قرن اول، ازدواج مجدد بعد از یک طلاق معتبر، یک گزینه معتبر بود.»
به عبارت دیگر، هم طلاق و هم ازدواج مجدد وجود داشت، که کاهنان آن را تأیید میکردند. پولس در عهد جدید بیان میکند که «اگر شریک غیر مؤمن جدا شود، پس چنین باشد. در چنین مواردی، برادر یا خواهر برده نیست. خدا شما را به صلح فراخوانده است» (اول قرنتیان فصل ۷ آیه ۱۵).
با این حال، پولس در آیات ۱۰-۱۱ تصریح میکند که در صورت جدایی از شوهر، زن نباید دوباره ازدواج کند. عیسی دستور داد: «هر كه زن خود را طلاق دهد، مگر به علت زنا، و با دیگری ازدواج کند، زناکار است» (متی فصل ۱۹ آیه ۹).
عیسی میگوید: «و من به شما میگویم هر كه زن خود را طلاق دهد، مگر به سبب زنا، او را سبب زنا میگرداند؛ و هر كه با زن مطلقه ازدواج كند، زناكار است» (متی فصل ۵ آيات ۳۱-۳۲). (کتاب مقدس)
طبق نظر پل کارتر، عیسی به طور کلی طلاق را محکوم نمی کند: او خواستار آن است که فریسیان در مورد دلایل مناسب برای طلاق و ازدواج مجدد شفاف باشند. «در هر موردی که طلاق از نظر کتاب مقدس مجاز باشد، به طور کلی برای طرفی که مورد ظلم یا رها شده مجاز به ازدواج مجدد است. […] عیسی به سادگی میگوید که اگر طلاقی مشروع نباشد، ازدواج مجدد نیز مشروع نیست. اگر طلاق مشروع باشد […]، در آن صورت ازدواج مجدد مشروع است.»
رویکردی محتاطانه
کتاب مقدس از مؤمنان میخواهد که با حساسیت و به آرامی به این موضوع نزدیک شوند. تکمیل کارهای اداری و قانونی طلاق زمانبر، خستهکننده و پرهزینه است. هم ازدواج و هم طلاق به شهادت نیاز دارند.
به کاهنان آموزش داده میشد که ازدواج یا انحلال آن را تأیید و مشروعیت بخشند، زیرا مردم به دلیل گناه خود تمایل به بیاحترامی به دیگران و نادیده گرفتن قوانین خدا دارند. بسیاری از افراد عجولانه عمل میکنند، سپس از مسئولیتهای خود شانه خالی کرده و به دیگران آسیب میزنند.
زمانی که پولس و عیسی در آن صحبت میکردند، زمان خطرناکی برای زنانی بود که رها شده یا مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. باید راهی وجود میداشت تا یک زن بتواند به طور قانونی طلاق بگیرد و ثابت کند که اگر میخواست دوباره ازدواج کند، زنا نمیکند. این راهی برای یافتن هم حمایت و هم همراهی بود.
در غیر این صورت، او میتوانست به اشتباه به عنوان یک زن زناکار طبقهبندی شود و مورد آزار و اذیت قرار گیرد. شهرت زنان در فلسطین قرن اول ضروری و شکننده بود.
برای شرکای بالقوه عاقلانه است که گناهان خود را که منجر به طلاق یا بعد از آن میشود، بررسی کنند و از شریک بالقوه خود در مورد گناهان او و اینکه آن فرد در مورد مسائل خاص چه کاری انجام میدهد، صداقت بخواهند.
این میتواند معامله را بهم بزند. حتی قربانی گناه همسر احتمالاً روشهای مقابله ناسالمی را توسعه داده است که آنها نیز گناه محسوب میشوند و این سؤال را مطرح میکنند: این فرد چه چیزی در مورد عیسی و وعدههایش باور ندارد؟
همین امر در مورد کسی که در سن بالا برای اولین بار ازدواج میکند نیز صدق میکند: عادات استقلال و خودخواهی نیازمند بررسی دقیقتری است. رفتار مسئله اصلی نیست – آیا همسر بالقوه با خداوند صادق است و تسلیم او میشود؟ طرف مقابل چگونه میفهمد که این اتفاق در حال رخ دادن است؟