خلاصه ای از کتاب سرگذشت مسیحیت در ایران زمین (فصل نهم)
فرست محتوا
- 1 خلاصه ای از کتاب سرگذشت مسیحیت در ایران زمین (فصل نهم)
- 2 پس از حملۀ تیمورخان
- 3 فعالیت میسیونرهای کاتولیک
- 4 فعالیت میسیونرهای پروتستان
- 4.1 موراوی ها
- 4.2 هنری مارتین و نخستین ترجمۀ عهدجدید به فارسی
- 4.3 هیأت (انجمن ) مرسلین کلیسایی
- 4.4 میسیون پرزبیتری آمریکا
- 4.5 بعد از انقلاب اسلامی ایران
- 4.6 کلیسای شرق آشور
- 4.7 کلیساهای تبشیری پروتستان
- 4.8 کلیسای انگلیکن
- 4.9 کلیسای پنطیکاستی آشوری
- 4.10 کلیسای جماعت ربانی
- 4.11 عهدجدید و مزامیر (نخستین ترجمۀ عهدجدید)
- 4.12 عهدعتیق
- 4.13 نخستین کتاب مقدس فارسی
خلاصه ای از کتاب سرگذشت مسیحیت در ایران زمین (فصل نهم)
پس از حملۀ تیمورخان
حملۀ تیمور لنگ به ایران و پریشانی ای که در اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران به وجود آورد، در کنار ویرانی ها و لطمات بی شماری که بر پیکر این سرزمین و مردم رنجدیدۀ آن وارد آمد، این نتیجه را داشت که کلیسای رنجور و بیمار نستوری را نیزبه کوچک ترین حد خود تبدیل کرد.
از این تاریخ به بعد، اکثریت مطلق جمعیت ایران را مسلمین سنی و شیعه تشکیل می دادند و زرتشتیان و مسیحیان و یهودیان اقلیت بسیار ناچیزی به شمار می آمدند. از این تاریخ به بعد، گرچه پدیده ای به نام کلیسای ایران دیگر عملاً وجود ندارد، اما مسیحیت در ایران به واسطه فعالیت مُرسَلین (میسیونرهای) خارجی و اسکان ارامنه در داخل ایران ، حضور خود را تداوم بخشید.
فعالیت میسیونرهای کاتولیک
حضور پرتغالی ها در جزیره هرمز
اتفاق مهمی در قرن شانزدهم ، در اوائل دورۀ صفویه افتاد که برای تاریخ مسیحیت در ایران از اهمیت زیادی برخوردار است ، چرا که پای مرسلین یا میسیونرها را به ایران گشود. در سال ۱۵۰۷ پرتغالی ها جزیره هرمز را متصرف شدند و آن را تبدیل به مرکز مهم تجارت بین المللی کردند. جمعیت جزیره هرمز اختلاطی بود از اعراب ، یهودیان و ایرانی ها. در سال ۱۵۷۵ تعدادی از راهبان پرتغالی به این جزیره آمدند تا کاتولیک های پرتغالی مقیم آنجا را خدمت کنند.
اعزام نمایندۀ پاپ
رویداد مهم دیگری که در این زمان رخ داد، گسیل یک نجیب زادۀ ونیزی از سوی پاپ در سال ۱۵۸۴ (Giambattista Vecchietti) به نام جان باتیستا وِچِتی بود . گرچه مأموریت او اساساً سیاسی بود، اما او بیشتر همّ خود را مصروف اقدامات مذهبی کرد. آنچه که از فعالیت های او باید به یاد داشته باشیم ، جمع آوری ترجمه های کتاب مقدس به زبان یهودی -فارسی است(منظور از اصطلاح یهودی -فارسیترجمه های عهدعتیق یا بخش هایی از آن به زبان فارسی اما به خط عبری است ).
بسیاری از نسخی که او به دست آورد، نهایتاً به کتابخانه واتیکان و سایر کتابخانه های معتبر ارسال شد. وچتی به این اکتفا نکرد، بلکه کوشید تا این نسخ را به خط فارسی برگرداند، تا برای فارسی خوانان نیز قابل استفاده گردد.
مأموریت های سیاسی –مذهبی
در زمان شاه عباس ، کشورهای مختلف اروپایی فرستاده های متعددی به دربار ایران گسیل داشتند. بعضی از درباریان یا وابستگان شان در اثر مراوده با این فرستادگان ، مسیحی شدند. اما این روند هیچ گاه به تودۀ مردم سرایت نکرد. درهم آمیختگیِ فعالیت های مذهبیِ این فرستادگان با مأموریت سیاسی شان این ظن دائمی را در ذهن ایرانیان پدید آورد که همه مُرْسِلین قابل اعتماد نمی باشند.
کوچاندن ارمنیان
رویداد بسیار مهمی که در زمان سلطنت شاه عباس روی داد، کوچاندنِ اجباریِ ده ها هزار ارمنی (شاید هم چیزی بیش از یکصد هزار نفر) از ارمنستان به نقاط مختلف ایران بود. بخش عمدۀ ایشان در محله ای نزدیک اصفهان اسکان داده شدند؛ شهری که به این ترتیب بنا گردید، جلفای نو نامیده شد.
گمان می رود شاه عباس ایشان را به این علت به داخل ایران کوچاند تا از ایشان در بنای عمارات سلطنتی و پل ها و هنرآفرینی در این بناها بهره گیرد، چرا که هنرمندان و معماران فراوانی در میان ایشان بود. ارمنیان به خاطر آشنایی با زبان های خارجی و فنون تجارت بین المللی ، همواره به عنوان نمایندگان سیاسی و اقتصادی دربار ایران نزد کشورهای خارجی خدمات شایان توجهی انجام داده اند.
نکته بسیار مهم این است که علی رغم تمام تهدیدها و محدودیت ها، ملت ارمنی ساکن ایران هیچ گاه دیانت و فرهنگ خود را ترک نکرد. عظمت ایستادگی و عزم راسخ این ملت برای تداوم حیات ملی خود، در مقابل هزاران سال جور و ستم ، قابل ستایش است !
مرسلین کارملی
در سال ۱۶۰۴ ، پاپ هیأتی از مرسلین کارملی را به ایران فرستاد. ایشان در سال ۱۶۰۴ به اصفهان رسیدند. این عده به خاطر رویه خاص زندگی شان ، تأثیر چشم گیری بر مردم عادی اطراف خود و نیز بر ارامنه گذاردند. یکی از رهبران ایشان ، پدر جان تادئوس مراوده نزدیکی با شاه عباس برقرار نمود.
کارملی ها برای مدت حدود یکصد و پنجاه سال توانستند حضور خود را در ایران ابقا کنند (احتمالاً بیشتر در نواحی اصفهان ). پدر تادئوس کوشش زیادی مبذول داشت تا واتیکان را متقاعد به ارسال کمک های مالی و معنوی برای احداث مدرسه برای کودکان مسیحی و غیرمسیحی سازد، اما غیرت او با بی توجهی واتیکان روبرو شد. شاید در غیراین صورت ، وضع مسیحیت در ایران به گونه ای دیگر می شد که می دانید!
جور و ستم اواخر دوره شاه عباس
شاه عباس در اواخر حکومت خود رویه ای بسیار سختگیرانه نسبت به عموم مسیحیان ، چه ارمنی ، چه گرجی ، و چه کاتولیک در پیش گرفت . لازم به تذکر است که شاه عباس در سال ۱۶۱۴ ده ها هزار گرجی و چرکس (مردمی در منطقه قفقاز) را به حوالی اصفهان و شیراز کوچاند. بسیاری از ایشان در اثر تعصبات مذهبی حکام محلی به قتل رسیدند. از ارامنه نیز بسیاری در رنج به سر بردند یا کشته شدند.
فرمانی علیه مسیحیان
شاه عباس درست پیش از مرگش در سال ۱۶۲۹ ، فرمانی صادر کرد که به موجب آن ، هر مسیحی که اسلام بیاورد، حق خواهد داشت که اموال خویشان خود را تا پشت هفتم در اختیار خود در آورد (بعدها این موضوع به چهار پشت تقلیل یافت) .
در زمان سایر پادشاهان صفوی
در سال ۱۶۴۹ ، یکی از کشیشان غیور کارملی ، به نام پدر دیماس ، به حوالی شیراز و تخت جمشید، جایی که گرجی ها و سایر مسیحیان بخت برگشته زندگی می کردند، رفت . در یکی از این مناطق ، او به تعداد زیادی چَرْکَسِ مسیحی برخورد. او متوجه شد که بسیاری از آنان در اثر فقر و جهل ، مسیحیت را رها کرده ، به اسلام گرویده بودند، اما مایل بودند باز به آغوش مسیحیت بازگردند. علی رغم تلاش های پدر دیماس ، این مردم در سال های بعدی به حال خود رها شدند و در جماعت مسلمان منطقه مستحیل گردیدند، طوری که دیگر امروز اثری از آنان باقی نیست .
شاید تجربۀ میسیونر انگلیسی در دهه ۱۹۳۰ آخرین اثر باشد از این قومی که زمانی مسیحی بودند. این میسیونر که برای خدمات پزشکی به روستاهای اطراف شیراز رفته بود، در یک دهکده کوچک دید که مادر خانواده به هنگام پختن نان ، بر روی آن صلیب می کشد. آن زن نمی دانست معنی این کار چیست ، اما گفت که این فقط یک سنت است . این زن یک مسلمان بود.
درزمان شاه سلیمان صفوی ، وضع مسیحیان و یهودیان بسیار رقت انگیز شد. جور و ستمی که این پادشاه روا داشت ، در سال ۱۶۷۸ به اوج خود رسید. هزاران یهودی کشته شدند و اموال ارمنیان چپاول شد و فرزندان شان فروخته شده و بسیاری از دختران شان به حرمسرای پادشاهِ بوالهوس ربوده شدند. مرسلین خارجی ، چه کارملی های ایتالیایی و چه پدران فرانسوی ، جز حفظ موجودیت خود کار دیگری از دست شان برنمی آمد. حتی بعضی از این کاتولیک ها به اسلام گرویدند که باعث انزجار حتی مسلمین گردید.
در دوره نادرشاه افشار
نادرشاه در سال ۱۷۴۰ دستور داد تا کتاب مقدس و قرآن به فارسی ترجمه شود. گویا او قصد داشت دین جدید و واحدی به وجود آورد. طبق دستور او یهودیان عهدعتیق را، کاتولیک ها اناجیل را و ارمنیان بقیه عهدجدید را می بایست ترجمه کنند.
این ترجمه می بایست ظرف شش ماه صورت گیرد، و چنین نیز شد. اما نادرشاه نتوانست دین مورد نظر خود را به وجود آورد. او در اواخر عمر خود جور و ستمی بر ارمنینان و بعد بر مسلمین نیز وارد آورد. مرسلین کاتولیک گرچه اثری بر تاریخ نگذاردند، اما حضور آنان و خدمات فداکارانه ، بی پیرایه و پرمهرِ اکثرِ آنان قطعاً اثری بر ابدیت بسیاری از مردم فقیر و بینوای ایران داشته است .
در سده های ۱۹ و ۲۰
فعالیت کشیشان کاتولیک که در اواسط سده هجدهم در اثر اوضاع وخیم کشوربه حال تعلیق در آمد، از اواسط قرن نوزدهم در اثر مجاهدت های یک فرانسوی به نام مجدداً شکوفا گردید. او که یک زبان شناس برجسته بود به نام (Eugene Bore) اوژن بوره و با زبان های شرقی منجمله فارسی آشنایی کامل داشت ،او از طرف دولت فرانسه به یک مأموریت علمی به اصفهان اعزام شد.
کوتاه زمانی پس از ورودش به اصفهان ، پی به نیاز مبرم جامعه ایران به مدارسی به سبک اروپایی برد. تلاش های پیگیر او همکاری دیگران را برانگیخت و بعد از مدتی ، مدارسی در چند شهر ایران از جمله تهران ، تبریز، و اصفهان تأسیس گردید. شاید هنوز بعضی خاطرۀ مدارس ژاندارک و سن لوئی را که بر اساس تفکر و جهان بینی او بنیان گذاشه شد، به خاطر داشته باشند. بعدها، سایر گروه های کاتولیک نیز فعالیت هایی در پیش گرفتند. در این میان ، باید از خدمات ارزندۀ خواهران و برادران کوچک عیسی در جذام خانه های ایران با احترام یاد کرد.
اکثر میسیونرهای کاتولیک بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ مجبور به ترک ایران شدند. در حال حاضر فقط چند میسیونر در کلیسای کاتولیک آشوری و در جذام خانه های تبریز و مشهد مشغول خدمت می باشند.
فعالیت میسیونرهای پروتستان
موراوی ها
نخستین میسیونرهای پروتستان که قدم به ایران گذاشتند، دو پزشک آلمانی بودند. این دو با زحمت فراوان ، در سال ۱۷۴۷ وارد ایران شدند تا در میان زرتشتیان یزد به خدمات میسیونری بپردازند. اما به خاطر ناامنی اوضاع کشور، هیچ گاه به یزد نرسیدند و به اروپا بازگشتند.
هنری مارتین و نخستین ترجمۀ عهدجدید به فارسی
هنری مارتین ، کشیش جوان انگلیسی ، در سال ۱۸۰۵ یعنی در ۲۴ سالگی به هندوستان رفت تا ضمن خدمت کلیسایی در میان انگلیسی های مقیم آن سرزمین ، عهدجدید را به یکی از زبان های هندی و نیز به فارسی برگرداند. او برای ترجمه کمک می گرفت ؛ وی چند سالی را در ایران برای یادگیری فارسی ، از یک عرب به نام « ثبات » سپری کرده بود که مدعی بود زبان فارسی را خوب می داند.
وقتی ترجمه فارسی به پایان رسید، مارتین آن را به چند ایرانی نشان داد، اما با تأسف متوجه شد که فارسی ای که در این ترجمه به کار رفته ، آمیخته به عربی است و شیوا نمی باشد. لذا برای تکمیل ترجمۀ فارسی خود، با این که به شدت از بیماری سل رنج می برد و حس می کرد عمرش دیری نخواهد پایید، عازم ایران شد و در ۹ ژوئن ۱۸۱۱ به شیراز رسید.
در آنجا به کمک مردی فاضل به نام میرزا سید علی، ترجمۀ عهدجدید را اصلاح و تکمیل نمود. این نخستین باری بود که عهدجدید به طور کامل و از زبان یونانی به فارسی ترجمه می شد. پس از ماه ها تلاش ، در شرایطی که وضع جسمی مارتین روز به روز بدتر می شد، ترجمه عهدجدید در ۲۴ فوریه ۱۸۱۲ تکمیل گردید و در ژوئیۀ همان سال به پیشگاه فتحعلی شاه تقدیم شد. ترجمه هنری مارتین از عهدجدید بلافاصله توسط انجمن کتاب مقدس روسیه در سن پترزبورگ به چاپ رسید. این ترجمه بعدها بطور مکرر منتشر شد و همچنین اساس ویرایش های بعدی قرار گرفت . ترجمه سنتی یا قدیمی که اکنون در دسترس است ، ویرایشی است از ترجمه هنری مارتین که در اواخر قرن نوزدهم صورت گرفته است .
هیأت (انجمن ) مرسلین کلیسایی
در سال ۱۷۹۹ ،هیأت مرسلین کلیسایی در انگلستان توسط کلیسای انگلیکن با هدف تبشیر در جهان تأسیس گردید. نخستین میسیونر این هیأت که به ایران آمد، کشیش رابرت بروس بود.
سال ۱۸۶۹ در جلفای اصفهان اقامت گزید و به فراگیری زبان فارسی پرداخت و پذیرفت که خدمت خود را در ایران گسترش دهد. پافشاری های او در هیأت CMS ارائه خدمات نوع دوستانه در زمینه های بهداشت و درمان و آموزش و پرورش بود. در اثر خدمات این هیأت ، مراکز درمانی و آموزشی در شهرهای اصفهان ، یزد ، کرمان ، شیراز و زاهدان تأسیس شد. میسیونرهای انسان دوستانۀ در کنار خدمات خود، نمازخانه هایی نیز برای عبادت خود احداث می کردند.
از بطن این فعالیت های خیرخواهانه و مذهبی ، در سال ۱۹۱۳ کلیساهای اَنگلیکن ایران به وجود آمد که به کلیسای اسقفی معروف گردید. فعالیت بیمارستان اصفهان و مراکز نابینایان در آن شهر و تهران ، کماکان تا زمان انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت . خدمات ارزندۀ این خدمتگزاران همیشه در یاد مردم ایران خواهد ماند.
میسیون پرزبیتری آمریکا
میسیون پرزبیتری در زمینۀ ترجمه کتاب مقدس و چاپ کتب و سرودنامۀ فارسی نظیر « قاموس کتاب مقدس » و « سیاحت مسیحی » ، با هیات CMS همکاری داشتند. دانشگاه دماوند که تا زمان انقلاب اسلامی دائر بود، از یادگارهای میسیون پرزبیتری می باشد. شخصی فاضل نیز به نام دکتر جردن اقدام به تأسیس دبیرستان کرد.
این همان کالج معروفی است که بعدها ( کالج آمریکایی ) نام گرفت . منطقه اطراف این دبیرستان هنوز نیز نزد بسیاری از تهرانیان قدیمی ، البرز در چهارراه کالج نامیده می شود. بسیاری از وزرا و دولت مردان، در دوره سلطنت محمدرضاشاه پهلوی در این کالج تحصیل کرده بودند.
به جا است اشاره کنیم که دکتر سعید خان کردستانی از ثمرات فعالیت این میسیون می باشد. این میسیونرها خدمات ارزنده ای در زمینه های فرهنگی و بهداشت به مردم ایران کردند. شاید امروز که بیمارستان ها و مراکز درمانی و بهداشت در سراسر کشور به خوبی جا افتاده، و تعداد روزافزونی از ایرانیان در اثر اجباری شدن تحصیلات، از نعمت سواد بهره مند شده اند، در درک ارزش فداکاری های این مرسلین کمک کند.
در دوره هایی که در این آب و خاک، نه بهداشتی وجود داشت و نه درمانگاهی و نه مدرسه و کالجی، این میسیونرها خدمت بسیار ارزنده ای انجام دادند. شاید خوانندگان جوان ما اطلاع نداشته باشند که در دوره حکومت خاندان پهلوی که فعالانه کوشش می شد پایهای مذهب شیعه سست شود و فرهنگ مبتذل غربی بر جامعه حکمفرما گردد، نه فقط هیچ مانعی بر سر راه فعالیت های علنی و گسترده میسیونرهای خارجی و مبلغین داخلی وجود نداشت،بلکه با آنان با نهایت احترام رفتار می شد.
مبشرین مسیحی حتی در دورافتاده ترین دهات ایران نیز فعالیت داشتند و نشریات مسیحی و کتب مقدسه را پخش می کردند. اما نگارنده که شخصاً شاهد این فعالیتها بوده، شاهد این واقعیت هم بوده که کسی متاع آنان را خریدار نبود.
فعالیت آنان یا با پایبندی مردم به دین خودشان روبرو می شد (بدون این که حکومت ممانعت یا محدودیتی قائل شود)، یا مردم اساساً اهمیتی به دین و امور معنوی نشان نمیدادند. طبق آمارهای موجود، تعداد کسانی که در تمام قرن نوزدهم و در قرن بیستم تا پیش از انقلاب اسلامی، در ایران به مسیحیت گرویدند، مجموعاً از چند صد نفر تجاوز نمی کند! فعالیت این مبشرین و مبلغین در نظر مردم مترادف بود با اشاعه فرهنگ غربی. مسیحی شدن مترادف بود با “ارمنی شدن”، یعنی تغییر ملیت و فرهنگ. خلاصه آن که علی رغم کلیه این فعالیت های گسترده، مسیحیت با اقبالی مواجه نشد.
بعد از انقلاب اسلامی ایران
جامعه ایران در اثر انقلاب اسلامی به گونه ای ریشه ای در همه ابعاد اجتماعی دگرگون شد. مسیحیت در ایران نیز از این دگرگونی دور نماند. کلیه میسیونرهای خارجی ناگزیر به ترک ایران شدند. اکنون برای اولین بار در سراسر تاریخ ایران، کلیساها می بایست سر پای خود بایستند. با برچیده شدن بساط ابتذال و هرزه گی از شئون مختلف اجتماع و در اثر برخی سرخوردگی ها، چیزی نگذشت که عده ای از ایرانیان به جستجوی آلترناتیو یا راه حل متفاوتی برآمدند.
یکی از این آلترناتیوها، روی آوردن به کلیساها بود. کلیساها خیلی زود با مراجعین جدیدی روبرو شدند. تعداد اعضای کلیساها افزوده شد و مردم به مسیحیت علاقه بیشتری نشان دادند. اگر بخواهیم با دیدی تحلیلی به موضوع بنگریم، باید بگوییم که چنین استقبال جدیدی (با این که تعداد مراجعین به کلیساها نسبت به کل جمعیت کشور، بیش از حد ناچیز بوده است)، عمدتاً به علت ایجاد ناگهانی علاقه مردم به مسیحیت نیست!
علت این امر را باید در واکنشهای روان شناختی مردم به مسائل اجتماعی جستجو کرد. این خود بحثی است مبسوط که در این کتاب کوتاه، مجال بررسی آن نیست. برخی به خاطر نبود تفریحات دیگر، برخی به خاطر روحیه شاد حاکم بر کلیساها، برخی به خاطر احساس تعلق به یک “گروه” و پذیرش از سوی آن، برخی به علت جذب شدن به نوعی “فرهنگ غربی”موجود در کلیساها، و برخی نیز طبعاً از سر اخلاص به مسیحیت گرویدند.
از اواسط دهه هشتاد قرن بیستم، پدیده ای جدید بر جامعه ایران سایه افکند: مهاجرت به خارج! دیری نپایید که اعضای کلیساهای مختلف نیز به خیل مهاجران پیوستند. چیزی نگذشت که شایع شد کشورهای غربی به ایرانیانی که تغییر دین داده باشند، اجازه اقامت می دهند. طبعاً این امر انگیزه دیگری شد که عده بیشتری جذب کلیساهای داخل و خارج ایران شوند. در سال های اخیر، محدودیت و سختگیری بیشتری بر کلیساها اِعمال میشود و این امر موجب شده تعداد مراجعین به کلیساهای تبشیری داخل کشور تحت کنترل درآید.
اما پدیده جدیدی جایگزین کلیساها گردید، برنامه های ماهواره ای و اینترنتی! طبق اظهارات گردانندگان این رسانه ها، عده نسبتاً زیادی از این طریق جذب مسیحیت میگردند. همان طور که گفته شد، ایرانیان مسیحی در خارج از کشور نیز کلیساهایی دایر کرده اند و فعالیت تبشیری گسترد ه ای میان ایرانیان مهاجر دارند.
اما بنا بر مشاهدات شخصی نگارنده، علیرغم آزاد ی هایی که در کشورهای غربی وجود دارد و با وجود فعالیت های گسترده این کلیساها، تعداد ایرانیانی که در خارج از کشور رسماً عضو کلیساهای فارسی زبان هستند، از دو یا حداکثر سه هزار نفر تجاوز نمی کند! و باز طبق مشاهدات شخصی نگارنده، شمار اندکی از این مسیحیان ایرانی، پایبند اصول اخلاقی سختگیرانه مسیحیت م ی باشند. اکثر این افراد پیرو مسیحیتی “رقیق شده” می باشند.
کلیسای شرق آشور
کلیسای شرق آشور یا کلیسای نستوری ، بازماندۀ کلیسای ایران باستان است . هنوز چند هزار نفر از نستوریان در ایران باقی مانده اند و متعلق به این کلیسا می باشند.
کلیساهای تبشیری پروتستان
منظور از کلیساهای تبشیری پروتستان آن دسته از کلیساهایی هستند که در میان مسیحیان از کلیساهای سنتی و یا در میان مسلمانان فعالیت های تبشیری دارند. در این جا فقط از مهم ترین این کلیساها نام می بریم .
کلیسای انگلیکن
این کلیسا در ایران به کلیسای اسقفی معروف است . در حال حاضر، این کلیسا در تهران و اصفهان و شیراز دارای شعبه می باشد. اقدامات کلیسای انگلیکن در جهت انطباق مسیحیت با فرهنگ ایرانی شایان توجه است.
کلیسای پنطیکاستی آشوری
در اوائل قرن بیستم ، شماری از آسوریان ایران ، خصوصاً در ارومیه ، به جنبش پنطیکاستی پیوستند. این دسته از آسوریان امروزه اقلیت بسیار ناچیزی را در میان آسوریان ایران تشکیل می دهند و عمدتاً در تهران و ارومیه و کرمانشاه زندگی می کنند.
کلیسای جماعت ربانی
در اواسط دهۀ پنجاه قرن بیستم ، یکی از اعضای کلیسای برادران ارمنی که از تجربۀ پنطیکاستی برخوردار شده بود، در منزل خود گروهی مستقل عمدتاً متشکل از ارمنیان تشکیل داد. در اوائل دهۀ شصت ، این گروه تحت نام کلیسای فیلادلفیا متشکل شد و خیلی سریع در میان ارمنیان و آسوریان و بعد مسلمانان گسترش یافت .
(کلیساهای جماعت ربانی) در اوائل دهۀ هفتاد، این کلیسا رسماً به مجمع جهانی پیوست ، گرچه هویت قانونی مستقل خود را در ایران حفظ کرد. این کلیسا پس از انقلاب اسلامی فعال ترین گروه مسیحی بوده است. این کلیسا در سه نقطه تهران و در شهرهای ارومیه و رشت و اصفهان و احتمالاً چند شهر دیگر شعبه دارد.
عهدجدید و مزامیر (نخستین ترجمۀ عهدجدید)
در سال ۱۸۱۲ کشیش هنری مارتین با مساعدت میرزا سید علی خان شیرازی ، عهدجدید را از یونانی و مزامیر را از عبری به فارسی برگرداند. ترجمۀ عهدجدید در سال های ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ توسط انجمن کتاب مقدس روسیه در سنت پترزبورگ به چاپ رسید. در سال ۱۸۱۶ انجمن کتاب مقدس بریتانیا و خارج، عهدجدید و مزامیر را یک جا به چاپ رسانید. این نخستین ترجمۀ کامل عهدجدید به فارسی در تمام طول تاریخ مسیحیت می باشد.
عهدعتیق
کشیش توماس رابینسون از کلیسای انگلیکن در مدارس هندوستان ، عهدعتیق را بین سال های ۱۸۳۵ تا ۱۸۳۸ ترجمه کرد.
نخستین کتاب مقدس فارسی
میسیونر اعزامی از سوی هیأت مرسلین اسکاتلند ، کشیش ویلیام گلن به کمک میرزا محمد جعفر، ترجمه عهدعتیق را در سال ۱۸۴۵ تکمیل کرد. این ترجمه همراه با ترجمۀ هنری مارتین از عهدجدید، به سال ۱۸۴۶ توسط انجمن کتاب مقدس بریتانیا به چاپ رسید. این نخستین ترجمه کامل کتاب مقدس به فارسی می باشد. جای بسی قدردانی و شادی است که این ترجمه، در سال های اخیر توسط انتشارات طهوری تجدید چاپ گردید و در ایران توزیع شد.
دومین کتاب مقدس فارسی(معروف به ترجمۀ قدیمی )
رابرت بروس ، به کمک دیگران از جمله کشیش جیمز باسِت ، ترجمۀ ویلیام گلن از عهدعتیق را نیز مورد ویرایش و تجدید نظر قرار داد و آن را به همراه ویرایش خود از عهدجدید، به سال ۱۸۹۵ به همت انجمن کتاب مقدس بریتانیا چاپ شد . این ترجمه با نام ترجمه قدیمی کتاب مقدس در کلیساهای فارسی زبان می باشد و نزد اهل ادب محبوبیتی فراوان دارد.
مژده برای عصر جدید(ترجمه جدید عهدجدید)
در سال ۱۹۷۶ ، انجمن کتاب مقدس ایران ، ترجمۀ جدیدی از عهدجدید منتشر ساخت ، تحت عنوان « انجیل شریف » که به « مژده برای عصر جدید » نیز معروف است .این ترجمه از متن انگلیسی و یونانی توسط دکتر شمس اسحاق و کشیش ادوین یِگِر میسیون آمریکایی صورت گرفت و ویرایش آن را نیز لوئیس (Edwin H. Jaeger) جانسن و کشیش مهدی عبهری از کلیسای پرزبیتری ایران بر عهده داشتند.
کشیش عبهری در زمینه بازنویسی متن این کتاب نقش بسیار مهمی ایفا کرد. خصوصیت این ترجمه این است که تا حدی حالتی تفسیری دارد و مخاطبین آن، ایرانیانی هستند که حدود ۶ کلاس ابتدایی دارای سواد می باشند.
ترجمۀ تفسیری عهدجدید
در سال ۱۹۷۹ ترجمۀ تفسیری عهدجدید بر اساس متن Living Bible تحت نظر کشیش سارو خاچیکیان انجام شد . ویژگی این ترجمه این بود که در آن ، علاوه بر استفاده از زبان سادۀ فارسی ، متن با حالتی تشریحی و تفسیری ارائه شده بود.
ترجمه نوین عهدجدید (هزاره نو)
. ویژگی این ترجمه این است که به متن اصلی یونانی عهدجدید وفادار مانده و در عین حال، متن را به سبکی ادبی و موزون و فارسی امروزی برگردانده است. در سده های نخستین، مسیحیت در ایران هرگز تبدیل به عنصری ملی- فرهنگی نگردید و امروز نیز نگردیده است. چنین به نظر می رسد که امروزه مسیحیت ایرانی همان اشتباهی را مرتکب می شوند که رهبران کلیسای سوری امپراطوری ساسانی مرتکب شدند.