آیا عیسی مسیح بین مرگ و رستاخیز خود به دوزخ فرود آمد؟
How Many Times Did Jesus Appear after His Resurrection?
در اعتقادنامه رسولان با جملهای عجیب روبرو میشویم که بیان میکند عیسی مسیح به جهنم فرود آمد. گنجاندن این عبارت چنان حائز اهمیت بود که به دنبال تأییدِ حَمل، تولد، مصلوب شدن و مرگ او ذکر شده است. مسیحیان اولیه این گفته را باور داشتند، اما امروزه بسیاری با فکر اینکه پسر خدا به جهنم رفته است، دست و پنجه نرم میکنند.
با تأمل در این موضوع، چیزی که در ابتدا یافتم این بود که پاسخی واقعی به این سؤال نداشتم که “آیا عیسی به جهنم فرود آمد؟” این امر مرا واداشت تا دوباره آنچه را که در مورد جهنم، شئول و هادس باور داشتم، بررسی کنم که در نهایت مرا به سوال اصلی بازگرداند. همانطور که خواهید دید، من مسیری طولانی را برای رسیدن به این موضوع طی کردم و معتقدم در بیشتر موارد، کشف آهسته راهی پربارتر است؛ طلوع تدریجی خورشید در شرق، اغلب تأثیر ماندگارتری دارد.
فرست محتوا
- 1 چرا عیسی مسیح برای نجات ما از جهنم نیاز به مردن داشت؟
- 2 کتاب مقدس درباره نزول عیسی مسیح به جهنم چه می گوید؟
- 3 سه مرحله خاص از ماموریت عیسی مسیح در هادس
- 4 امروز در مقاله آیا عیسی مسیح بین مرگ و رستاخیز خود به دوزخ فرود آمد؟به بررسی مطالب مفیدی در خصوص کتاب مقدس و راه و روش عیسی پرداختیم. در صورت تمایل می توانید سایر مقالات علی وحیدی در خصوص مسیحیت را از طریق این لینک مشاهده نمایید
چرا عیسی مسیح برای نجات ما از جهنم نیاز به مردن داشت؟
ایمان مسیحی به روشنی بیان میکند که ما فراتر از موجودات صرفاً فیزیکی هستیم؛ ما ترکیبی از عناصر معنوی و فیزیکی هستیم. مرگ فیزیکی و معنوی هر دو با سقوط انسان آغاز شد و از آن زمان به بعد، هر کودکی که متولد میشود، به دنیایی پا میگذارد که بلافاصله به سمت مرگ فیزیکی حرکت میکند، اما نه تنها آن، بلکه آنها از لحاظ معنوی مرده به دنیا میآیند. این جدایی از خدا، موضوع اصلی رستگاری است که توسط فداکاری عیسی ارائه میشود. او در این فداکاری، مرگ را مغلوب کرد و همچنین راهی برای زنده شدن دوباره ما از نظر معنوی فراهم کرد. او «پرده» جدایی را درید تا ما بتوانیم به خدای پدر دسترسی پیدا کنیم و زندگی را دریافت کنیم.
هیچ موضوع دیگری به اندازه مرگ، روان انسان را تسخیر نمی کند و همراه با آن، سؤالی که مطرح میشود این است که بعد از مرگ چه اتفاقی میافتد. ما مسیحیان ریشههای اعتقاد خود به زندگی پس از مرگ را در مفهوم عبری «شئول» مییابیم. در عهد عتیق، همه ارواح پس از مرگ به شئول میرفتند و این مکان دو بخش متمایز در درون خود دارد: یکی جایی برای عذاب است و دیگری جایی برای آرامش. در بخش اول، بدکاران با آتش عذاب داده میشوند، در حالی که در بخش دوم، پاداشیافتگان به «آغوش ابراهیم»، که بهشت نیز نامیده میشود، برده میشوند. قدیسان عهد عتیق به آغوش ابراهیم/بهشت فرستاده میشدند. به یاد داشته باشید، آنها تحت نظام قربانی لویان زندگی میکردند و خون حیوانات «پوششی» برای گناهان یک فرد فراهم میکرد. شئول نوعی «محل نگهداری» بود تا زمانی که کفارهی کامل در قالب عیسی مسیح آمد. (به غلاطیان ۳:۱۶؛ غلاطیان ۴: ۴-۵؛ پیدایش ۲۲: ۱۷: ۱۸ مراجعه کنید).
با آشکار شدن عهد جدید، شباهتها بین «هادس» یونانی و «شئول» عبری مشاهده میشود. در داستان عیسی درباره مرد ثروتمند و لعاتزر در لوقا ۱۶: ۱۹-۳۱، میبینیم که در هادس، مانند شئول، هم جایی برای عذاب و هم بهشتی وجود دارد. بهشت یونانی، الیسیوم، توسط نویسندگان کتاب مقدس با آغوش ابراهیم جایگزین میشود. شباهتهای قابل توجه دیگر: شئول و هادس هر دو زیر زمین قرار دارند (اعداد ۱۶: ۳۰-۳۳؛ فیلیپیان ۲: ۱۰)؛ هیچ کاری در آنها پربار نیست، و در آنجا حکمت یافت نمیشود (جامعه ۹: ۱۰)؛ و هیچکس خدا را در آنجا ستایش نمیکند (مزامیر ۱۱۵: ۱۷).
کلمه عبری «شئول» معمولاً به کلمه انگلیسی «جهنم» ترجمه میشود، که تأسفبار و گمراهکننده است. علاوه بر این، در عهد جدید میبینیم که کلمه یونانی «هادس» نیز اغلب به کلمه «جهنم» ترجمه میشود، اما هیچکدام از این مکانها جهنم واقعی نیستند، و اینجاست که مشکل در مورد عبارت موجود در اعتقادنامه شروع میشود. با نگاهی به مکاشفه ۲۰: ۱۴، توصیفی از وقایع پس از داوری تخت سفید را مییابیم، «… مرگ و هادس به دریاچه آتش انداخته شدند…» «دریاچه آتش» توصیف دیگری از جهنم است. اگر شئول و هادس مکان جهنم بودند، آنگاه این آیه معنا نمیداد. با این حال، کلمه دیگری توسط نویسندگان عهد جدید به کار رفته است که به عنوان «جهنم» ترجمه میشود و این به روشن شدن این موضوع کمک میکند. کلمه یونانی «گ Gehenna» مکانی برای عذاب ابدی را توصیف میکند و با مفهوم ما از جهنم مطابقت دارد، همانطور که توصیف ارائه شده توسط عیسی نیز چنین است (متی ۸: ۱۲؛ متی ۲۵: ۴؛ م مرقس ۹: ۴۳).
کتاب مقدس درباره نزول عیسی مسیح به جهنم چه می گوید؟
چندین اشاره کتاب مقدس به فرود آمدن عیسی وجود دارد و خود عیسی نیز در متی ۱۲: ۴۰ آن را پیشگویی کرده است. دو دیدگاه اصلی در مورد این موضوع وجود دارد: یکی اینکه عیسی به هادس فرود آمد، همانطور که در اعتقادنامه آمده است، در حالی که دیگری وقوع این رویداد را انکار می کند، و هر یک از این نظرات دارای ظرافت های متفاوتی هستند. برای اهداف این مقاله، ما موضع اول را خواهیم گرفت و به شما اطمینان می دهم که تنها نیستیم. در ابتدای امر باید به خاطر داشته باشیم که پدران اولیه کلیسا، ترتولیان، اورיגن، کلمنت اسکندریه و توماس آکویناس، همگی بر اساس آنچه در اعتقادنامه آمده است، موافق بودند که عیسی به هادس رفت. همچنین، دو اصلاحگر بزرگ، ژان کالون و مارتین لوتر، دیدگاه پدران کلیسا را در این مورد داشتند.
با ا Ephesians 4: 8-10 شروع می کنیم. در اینجا، پولس در حال توصیف موهبت های معنوی برای کلیسای افسس است و تفسیری بر مزمور ۶۸: ۱۸ ارائه می دهد. او از این مزمور استنباط می کند که عیسی قبل از صعود خود، به “… پایین ترین قسمت های زمین …” که اشاره ای به هادس است، فرود آمده بود. پاسخ به این سوال که “چرا” او به هادس فرود آمد، در ابتدا گریزپا بود، اما به تدریج بر من آشکار شد. عیسی مسیح در مأموریتی بود و مأموریت او در هادس اساساً سه جنبه داشت: پرداخت، اعلام و رهایی.
سه مرحله خاص از ماموریت عیسی مسیح در هادس
طبق اعتقاد به فرود آمدن عیسی به هادس، ماموریت او در آنجا سه مرحله خاص داشت:
مرحله اول: پرداخت
عیسی مسیح برای اینکه جبران کاملی برای مجازات گناهان ما ارائه دهد، فرود آمد (غلاطیان ۱: ۴؛ غلاطیان ۲: ۲۰). کتاب مقدس به روشنی بیان می کند که مجازات گناه مرگ است. عیسی مسیح گناه ما را بر روی صليب حمل کرد و برای گناه ما مرد (رومیان ۶: ۲۳). به خاطر داشته باشید که بین ارتکاب گناه و متحمل شدن گناه تفاوت زیادی وجود دارد، اما حتی در متحمل شدن آن نیز باید حسابی وجود داشته باشد. ژان کالون نوشت: «اگر مسیح فقط مرگ جسمانی را تجربه می کرد، این مرگ بی اثر بود. خیر، در عین حال برای او ضروری بود که شدت انتقام خدا را تحمل کند، خشم او را فرو نشاند و داوری او را ارضا کند. به همین دلیل، او همچنین باید با لشکرهای جهنم و وحشت مرگ ابدی دست و پنجه نرم کند.» (Institutes of the Christian Religion, 10)
مرحله دوم: اعلام
بخش دوم مأموریت او در آیاتی که بیشتر به فرود آمدن عیسی اشاره شده است، یافت می شود (اول پطرس ۳: ۱۸-۲۰). اگر این بخش را مطالعه کنید، آنچه کشف می کنید خلاصه ای از کار مسیح بر روی زمین است: او برای گناهان ما رنج کشید، او به مرگ محکوم شد و او توسط روح زنده شد. در آیه ۱۹ می خوانیم “… او (عیسی مسیح) رفت و به روحانی که در زندان بودند، موعظه کرد.”
در چارچوب اعتقاد به فرود آمدن عیسی به هادس، در مورد آنچه او موعظه کرد و برای چه کسی موعظه کرد، اختلاف نظر وجود دارد. بررسی کلمه نشان می دهد که کلمه «موعظه» که در اینجا به کار رفته، کلمه معمولی نیست که در نوشته های عهد جدید با آن مواجه می شویم، به این معنی که “خبر خوش” یا “انجیل” را به اشتراک بگذاریم. آن کلمه یونانی «evangelion» است. در عوض، آنچه در این بخش می یابیم کلمه یونانی «kerusso» است که در متن استفاده شده بهتر به «اعلام» ترجمه می شود. حال، لطفاً درک کنید که «kerusso» می تواند برای توصیف کسی که انجیل را موعظه می کند به کار رود، اما کاربرد غالب آن به معنای اعلام یا جار زدن است. بنابراین، اگر نتیجه بگیریم که او انجیل را موعظه نمی کرد، چه چیزی را اعلام می کرد و باز هم برای چه کسی؟
مرحله سوم: رهایی
عبرانیان ۲: ۱۴-۱۵ بیان می کند که عیسی برای رهایی کسانی که در اسارت نگه داشته شده بودند، جسم و خون شد. این «موعظهای» که عیسی در هادس انجام داد، اعلامی به شیطان بود که حق او برای حکومت بر کسانی که توسط او (عیسی مسیح) رستگار شده اند، باطل شده است. عیسی در حال «kerusso» کردن کار خود بر روی صليب به شیطان و دیوهایش بود. (کولسیان ۲: ۱۴-۱۵ را ببینید)