قبل از اینکه دنیایی وجود داشته باشد، قبل از اینکه سیارهای باشد، قبل از اینکه نوری باشد، قبل از اینکه مادهای باشد، عیسی وجود داشت. عیسی هممرتبه، همابدی و همذات با پدر و روح القدس بود، با خدا بود – و او خود خدا بود. یوحنا ۱: ۱-۲ به ما میگوید: “در ابتدا کلمه بود، و کلمه با خدا بود، و کلمه خدا بود. او در ابتدا با خدا بود.”
(برگرفته از کتاب “کاملا خدا و کاملا انسان” توسط Harvest Ministries)
ما نمیتوانیم لحظهای را در زمان که در آن آغازی وجود داشت، مشخص کنیم، زیرا یوحنا به عقب به ابدیت گذشته میرفت. او به فراتر از تصور ذهن ما باز میگشت.
عیسی خداست، و او امنیت آسمان را ترک کرد. او وارد دنیای ما شد و هوای ما را تنفس کرد و درد ما را به اشتراک گذاشت و با کفشهای ما راه رفت. او كاملا خدا و كاملا انسان بود. این بدان معنا نیست که مسیح توانایی گناه کردن را داشت؛ این نمیتوانست و رخ نمیداد. با این حال او یک انسان بود. او در یک بدن انسانی بود. او احساسات انسانی را تجربه کرد. او با محدودیتهای فیزیکی روبرو شد. او درد واقعی را احساس کرد. این خون واقعی بود که در رگهایش جاری بود. اما او الوهیت داشت. او خدا در قالب انسان بود.
مسیح با ما یکی نشد، اما خودش را با ما همذات کرد. در واقع، او نمیتوانست بیش از آن خودش را با ما همذات کند. همانطور که عبرانیان ۴: ۱۵ به ما یادآوری میکند، “ما یک کاهن اعظم نداریم که نتواند با ضعفهای ما همدردی کند، بلکه در همه چیز مثل ما وسوسه شد، اما بدون گناه.”
این همذاتپنداری کامل بدون از دست دادن هویت او بود، زیرا او بدون اینکه دست از خود بودن بکشد، یکی از ما شد. او انسان شد بدون اینکه دست از خدا بودن بکشد. عیسی بهشت را ترک کرد، زندگی ما را گذراند و مرگ ما را مرد. او با کفشهای شما – و حتی فراتر از آن – راه رفته است.
فرست محتوا
- 1 چگونه عیسی میتواند هم خدا و هم انسان باشد؟
- 2 اگر باور نکنیم عیسی هم خدا و هم انسان است، چه اتفاقی میافتد؟
- 3 امروز در مقاله عیسی: هم خدا و هم انسان؟ به بررسی مطالب مفیدی در خصوص کتاب مقدس و راه و روش عیسی پرداختیم. در صورت تمایل می توانید سایر مقالات علی وحیدی در خصوص مسیحیت را از طریق این لینک مشاهده نمایید
چگونه عیسی میتواند هم خدا و هم انسان باشد؟
یکی از رازهای بزرگ جهان هستی، تجسد عیسی مسیح است. انسانیت کامل، تمام و واقعی او، و همچنین الوهیت اصیل و حقیقیاش. شاید لازم باشد تا خود خدا باشید تا متوجه شوید ماهیت انسانی و ماهیت الهی چگونه در شخص عیسی مسیح متحد شدهاند. اما این دو ویژگی بر اساس کتاب مقدس، هر دو حقیقت دارند.
از روایتهای انجیلها آشکار است که عیسی انسان واقعیای بود. او خسته میشد. به غذا نیاز داشت. محدودیتهای فیزیکی بدن را متحمل میشد و بهویژه، بدن خود را تسلیم مرگ کرد و روی صلیب، مرگی خونین را تجربه کرد.
کاملاً واضح است که مسیح یک انسان واقعی بود، اما همچنین از شهادت کتاب مقدس و از آنچه مسیح درباره خود گفت، آشکار است که او همچنین به طور واقعی خداست. او ادعا کرد که همان خداوند، خدای عهد عتیق است. او خواستار پرستش به عنوان خدا بود و سزاوار آن بود و اکنون توسط خدای پدر، به جایگاهی از حکومت و سلطنت بر کل جهان هستی، ارتقا یافته است. ایمان داشتن به عیسی واقعاً به معنای ایمان به انسانیت اصیل او و الوهیت کامل و تمام اوست. و هر دوی این ویژگیها برای نجات ما ضروری هستند.
ما به نجاتدهندهای نیاز داریم که خود به گوشت و خون درآمده باشد. کتاب مقدس میگوید که عیسی برای نجات برادرانش، باید شبیه ما میشد. و با این حال، برای ارائه کفارهی کامل برای گناهان ما، قربانی گرانبهایی که ارزشی بینهایت دارد، او همچنین خون خود خدا را، به عبارتی، یک قربانی کامل بر اساس الوهیت خود تقدیم کرد. هر دوی این ویژگیها برای نجات ما ضروری هستند. هر دوی آنها حقایق کتاب مقدسی هستند. این رازی بزرگ است، اما ما باید به آنچه کتاب مقدس در مورد الوهیت و انسانیت عیسی مسیح میگوید، ایمان داشته باشیم.
اگر باور نکنیم عیسی هم خدا و هم انسان است، چه اتفاقی میافتد؟
اگرچه امروز با بدعتهای مختلفی دست و پنجه نرم میکنیم که ریشه در موارد زیر دارند، کلیسای اولیه مجبور بود مستقیماً با آنها مقابله کند. بسیاری از متکلمان با مفهوم «عیسی به عنوان خدا و انسان کامل» درگیر بودند، بنابراین اغلب یکی از این دو بخش را از معادله حذف (یا کمرنگ) میکردند. این منجر به تعدادی بدعت شد.
برای مثال، اگر کسی سعی میکرد انسانیت مسیح را کمرنگ کند، ممکن است مرتکب بدعت «دوسِتیسم» (Docetism) شده باشد. این بدعت، بدن را شرور میدانست و میگفت عیسی «بهصورت انسان ظاهر شد» اما واقعاً انسان نبود. همچنین بدعتهای مشابه دیگری مانند «آپولیناریانیسم» (Apollinarianism) وجود دارد (عیسی بدن انسان داشت، اما ذهن الهی داشت). هرچند موارد دیگری هم وجود داشتند، اما این بدعتها در قرون اولیه کلیسا را آزار میدادند و محکوم شدند.
اگر انسانیت مسیح را حذف کنیم، فداکاری او روی صلیب را بیارزش میکنیم. اگر عیسی بدن واقعی نداشته باشد، یا وسوسه را به معنای انسانی تجربه نکرده باشد، پس چرا باید به مرگ و رستاخیز او اهمیت بدهیم؟ در بهترین حالت، آنها توهماتی بیش نیستند و مشکل گناه را حل نمیکنند.