معنی “عیسی، خدایی که انسان شد” چیست؟
What Does It Mean that Jesus is God Who Became a Man?
اتحاد اقانیم (hypostatic union) یکی از دشوارترین مفاهیم برای توصیف توسط مسیحیان است، آن هم بدون اینکه مرتکب بدعت شویم.
ما می دانیم که عیسی خداست. او همواره خدا بوده است، یکی از اقانیم تثلیث. یک خدا در سه شخص.
اما درباره انسانیت عیسی چه می توان گفت؟ مفهوم “عیسی، خدایی که انسان شد” به چه معناست؟
و حالا که به عید پاک نزدیک می شویم، انسانیت و الوهیت او چه ارتباطی با ما دارد؟
به طور خلاصه، همه چیز.
فرست محتوا
- 1 چگونه انسانیت و الوهیت عیسی با هم کار می کنند؟
- 2 آیا عیسی با تهی کردن خود، انسانیتش را از دست داد؟
- 3 امروز در مقاله معنی “عیسی، خدایی که انسان شد” چیست؟ به بررسی مطالب مفیدی در خصوص کتاب مقدس و راه و روش عیسی پرداختیم. در صورت تمایل می توانید سایر مقالات علی وحیدی در خصوص مسیحیت را از طریق این لینک مشاهده نمایید
چگونه انسانیت و الوهیت عیسی با هم کار می کنند؟
این مقاله سعی در توضیح چگونگی کارکرد همزمان انسانیت و الوهیت مسیح ندارد. ما به طور خلاصه به برخی از بدعتهایی که این موضوع را اشتباه تفسیر کردهاند، اشاره خواهیم کرد. با این حال، حتی متخصصان الهیات که سالها این موضوع را مطالعه کردهاند، بر این باورند که این مفهوم ذاتاً رازآلود است. مغز انسان به طور کامل نمی تواند مفهوم کاملاً انسان بودن و کاملاً خدا بودنِ عیسی را در عین واحد درک کند.
ما به هر دوی انسانیت و الوهیت عیسی نیاز داریم و به زودی دلیل آن را خواهیم فهمید.
در حال حاضر، در اینجا به برخی از بدعتهایی اشاره میکنیم که اتحاد اقانیم بین انسانیت و الوهیت مسیح را اشتباه تفسیر کردهاند:
فرزندخواندگی (Adoptionism): این عقیده میگوید که مسیح کار خود را به عنوان یک انسان آغاز کرد، اما خدا او را در هنگام غسل تعمید به الوهیت پذیرفت. این امر مسیح را به نوعی نیمهخدا تبدیل میکند، که به هیچ وجه کارساز نیست، زیرا او کاملاً الهی نخواهد بود. این همچنین پدر را از نظر اهمیت بالاتر از او قرار میدهد، که با مدل تثلیث مطابقت ندارد.
آپولیناریانیسم (Apollinarianism): این عقیده میگوید که مسیح ذهن انسانی نداشت، بلکه فقط یک ذهن الهی داشت. این او را به طور کامل انسان نمیسازد، که آن هم کارساز نیست.
آریوسیگری (Arianism): این عقیده میگوید که مسیح و روح القدس موجوداتی آفریده شده بودند و مانند پدر، ازلی نبودند.
دوکتیسم (Docetism): این عقیده میگوید که مسیح کاملاً الهی بود، اما فقط به «نظر» میرسید که انسان است. این بدعت آشکارا با ماهیت کاملاً انسانی او در تضاد است.
نسطوریگری (Nestorianism): این عقیده میگفت که عیسی به جای یک شخص که کاملاً الهی و کاملاً انسان بود، دو شخص (یکی الهی و دیگری انسان) است.
آیا عیسی با تهی کردن خود، انسانیتش را از دست داد؟
تجسد عیسی به معنای این نبود که او در هیچ زمان و به هیچ وجه، ذرهای از الوهیت خود را کنار بگذارد (کولسیان 2: 9). در واقع، تصور «تسلیم کردن» الوهیت تا حدی نامعقول و بیمعنی است. با این حال، عیسی طبیعت انسانی واقعی را به خود گرفت (فیلیپیان 2: 6-8).
این مفهوم که «کلمه، جسم شد» همانطور که در روایتهای انجیل ارائه و بسط داده شده، رازی سر به مهر است. اما وظیفه ایماندار این است که در برابر تمام آنچه کتاب مقدس به روشنی بیان میکند، سر تعظیم فرود آورد، حتی اگر جنبهها یا پیامدهای حقیقت آشکارشده در نهایت فراتر از درک کامل ما باشد.
کتاب مقدس به صراحت بیان می کند که انسانیت عیسی، هرچند انسانیت بدون گناه، واقعی و کامل بود. بنابراین، همانطور که روایتهای انجیل از زندگی عیسی را میخوانیم، مهم است که به خاطر بسپاریم که به جز در موارد نادر و نسبتاً کمتری که روح القدس عیسی را برای دسترسی و به کارگیری تواناییهای فراطبیعی که ناشی از صفات الهی اوست، هدایت میکرد، او زندگی خود را تحت محدودیتهای واقعی و ذاتیِ انسانیت بدون گناه، گذراند. بنابراین، در فاصله بین لقاح فیزیکی او و عروج او به سوی پدر، عیسی به طور داوطلبانه از اعمال مستقل صفات الهی خود دست کشید.
این مفهوم، معما و راز ارتباط بین طبیعت الهی و انسانی را حل نمیکند (در واقع، این معما قابل حل نیست). با این حال، این مفهوم آموزههای کتاب مقدس را در مورد نحوهی زندگی عیسی ناصری بر روی زمین بیان میکند و بدین ترتیب، بازتابی از آموزههای انجیل در مورد ارتباط عملکردی بین آن دو طبیعت است.