هابیل در کتاب مقدس چه نقشی داشت و چرا برادرش او را کشت؟
هابیل در کتاب مقدس، ، نخستین قربانی قتل است که نامی ناخوشایند و غمانگیز برای خود به جای گذاشته است. اما آیا میتوان درسهای دیگری نیز از داستان غمانگیز او آموخت؟
کمتر کسی دربارهی زندگی هابیل در کتاب مقدس میداند. با اینکه زندگی او ساده بود – چوپانی که از حیوانات مراقبت میکرد – اما جایگاهی مهم در کلام خدا دارد که همهی ما امروز میتوانیم از آن بیاموزیم. پس چه چیزهایی میتوانیم از زندگی هابیل بیاموزیم؟ در اینجا نکاتی وجود دارد که شاید دربارهی هابیل در کتاب مقدس نمیدانستیم.
بیشتر بخوانید : حضرت موسی در کتاب مقدس چه کسی بود؟ جزئیاتی در مورد او
فرست محتوا
هابیل در کتاب مقدس کیست؟
هابيل شخصیتی در کتاب مقدس است که در کتاب پیدایش به عنوان دومین پسر آدم و حوا شناخته میشود. او شغل چوپانی داشت و داستانش به خاطر قربانیای که به درگاه خدا تقدیم کرد، اهمیت دارد. قربانی هابيل که از بهترینِ گوسفندان گلهاش بود، ایمان و درستکاری او را نشان میداد و مورد پذیرش خداوند قرار گرفت (پیدایش ۴: ۴).
هابيل چه شغلی داشت؟
هابيل یک چوپان و نگهبان گوسفندان بود (پیدایش ۴: ۲). به همین دلیل، او را اغلب در چراگاه مشغول مراقبت از گوسفندانش مییافتند. هابيل به پرورش گوسفندان خود میپرداخت و از حیواناتش برای تأمین زندگی خود، خانوادهاش و جامعهاش استفاده میکرد.
چرا قابیل برادرش هابیل را به قتل رساند؟
قابیل و هابیل به درگاه خداوند قربانی تقدیم کردند. قابیل، که نگهبان زمین بود، بهترین محصول زمین خود را به عنوان نذر برگزید. هابیل نیز بهترین گوسفند گلهاش را به درگاه خداوند هدیه کرد. با این حال، خداوند نذر قابیل را رد کرد، اما قربانی هابیل را پذیرفت (پیدایش ۴: ۴-۵).
از آنجا که خداوند نذر هابیل را پذیرفت، اما نذر قابیل را رد کرد، قابیل خشمگین شد. او کینه و انتقام را در دل خود نسبت به برادرش هابیل حمل میکرد (پیدایش ۴: ۵). چنان که در آیات زیر آمده است، قابیل بعد از مدتی، برادرش را به قتل رساند:
«و قابیل با هابیل برادر خود سخن گفت، و چون در صحرا بودند، قابیل بر هابیل برادر خود برخاسته، او را کشت» (پیدایش ۴: ۸ [ترجمه تفسیری])
بعد از قتل هابیل چه اتفاقی برای قابیل افتاد؟
پس از قتل هابیل، خداوند نزد قابیل آمد و در مورد برادرش از او پرسید. قابیل در پاسخ به خداوند گفت: «نمیدانم، مگر من نگهبان برادرم هستم؟» (پیدایش ۴: ۹ [ترجمه تفسیری]).
خداوند با اصرار به موضوع پرداخت و از قابیل پرسید: «چه کردهای؟ صدای خون برادرت از زمین به سوی من فریاد میزند» (پیدایش ۴: ۱۰ [ترجمه تفسیری]).
خداوند در ادامه فرمود: «حالا تو از زمین ملعون هستی، که دهان خود را گشوده است تا خون برادرت را از دست تو بپذیرد. هنگامی که زمین را شخم بزنی، دیگر حاصل خود را به تو نخواهد داد؛ تو در زمین سرگردان و آواره خواهی بود» (پیدایش ۴: ۱۱-۱۲ [ترجمه تفسیری]).
خداوند همچنین نشانهای بر روی قابیل گذاشت تا هر کسی او را پیدا کند و به قتل برساند، هفت برابر انتقام از آن شخص گرفته شود (پیدایش ۴: ۱۵).
در نتیجه، قابیل از خانهاش تبعید شد و مدتی را مانند یک آواره در زمین سرگردان بود. با این حال، خشم خداوند برای همیشه بر قابیل باقی نماند. سرانجام، رحمت ابدی خداوند بر قابیل نمایان شد، زیرا خداوند در سرزمین نود برای او مسکنی یافت (پیدایش ۴: ۱۶).
در سرزمین نود، قابیل شهری بنا کرد، ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد. اولین فرزند او پسری به نام حنوک بود (پیدایش ۴: ۱۷).
آیا هابیل برادران دیگری داشت؟
کتاب مقدس میگوید پس از مرگ هابیل، آدم صاحب پسر سومی به نام ست شد (پیدایش ۵: ۳). کتاب مقدس در ادامه پس از تولد سِت، به پدر شدن دوبارهٔ آدم اشاره میکند (پیدایش ۵: ۴). مشخص نیست که آدم چند پسر یا دختر دیگر بعد از آن داشته است؛ بنابراین، هیچکس بهطور قطع نمیداند هابیل چند برادر داشته است. با این حال، واضح است که در زمان زنده بودن هابیل، او تنها قابیل را به عنوان برادر خود داشت، زیرا در آن زمان هنوز فرزندان دیگری از آدم به دنیا نیامده بودند.
چه چیزهایی میتوانیم از داستان هابیل در کتاب مقدس بیاموزیم؟
۱. خداوند بهترینها را از ما انتظار دارد.
هنگامی که خداوند هدایای قابیل و هابیل را دریافت کرد، یکی را رد کرد و دیگری را پذیرفت. اما چرا خداوند هدیهی قابیل را رد کرد؟ شاید به این دلیل نبود که هدیهی قابیل برای خداوند مشکلی داشته است. بلکه مشکل به قلب و نیت درونیِ قابیل مربوط میشد.
پیام مهم این داستان این است که قلب قابیل از همان ابتدا سرشار از بدی بود، و زمانی که خداوند هدیهی او را رد کرد، انگیزهی او به شدت تحریک شد و در نتیجه، همان کاری را انجام داد که در دلش نهفته بود – مرتکب قتل شد.
ما به عنوان مسیحیان، اگر میخواهیم به خداوند خدمت کنیم، باید همیشه همه چیز خود را به او تقدیم کنیم، نه فقط بخشی از آن را. خدمت به خدا با زندگیای که نیمی از آن وقف اوست، به معنای خدمت کامل به خداوند نیست. خداوند از ما میخواهد که در هر زمان، همه وجودمان را به او تسلیم کنیم.
وقتی بهترینهای خود را به خدا میدهیم، او با بخشش برکات و رحمتهایش، ما را پاداش خواهد داد.
2. باید مراقب حسودان باشیم.
هنگامی که خداوند قربانی هابیل را بر قربانی قابیل ترجیح داد، شیطان بر دل قابیل چیره شد و او را به نفرت از برادرش واداشت. این سناریوی “برکتیافتگیِ یک نفر توسط خداوند و حسادت دیگران” در زندگی واقعی هم غیرمعمول نیست. این اتفاق همواره در کلیسا و اجتماع رخ میدهد. اما نباید اینطور باشد. درعوض، هر زمان که برادران و خواهرانمان برکاتی از خداوند دریافت میکنند، باید خوشحال شویم. چرا که میدانیم زمان ما نیز فرا خواهد رسید و ما هم روزی وارد برکات بهشتی خواهیم شد.
داستان هابیل در کتاب مقدس، داستانی است که همواره میتوانیم از آن بیاموزیم. این داستان، ما را به تمایل خداوند برای دریافت بهترینهایمان از ما، یادآور میشود.
۳. همیشه میتوانیم پس از شکست دوباره شروع کنیم.
پس از آنکه خداوند قابیل را از سرزمین مادریاش تبعید کرد، او در سرزمین نود ساکن شد، جایی که شهری بنا کرد، ازدواج کرد و صاحب فرزندانی شد. شاید کسی فکر کند با کشتن هابیل، زندگی قابیل به پایان رسیده است. با این حال، اینطور نبود. اگرچه قابیل بار گناه قتل برادرش را بر دوش میکشید، اما همچنان میتوانست درست فکر کند و مردی کاردان باشد.
دانشمندان در مورد انگیزههای قابیل برای ساختن شهر بحث میکنند. برخی آن را نشانهای میدانند که قابیل اجازه نداده گناه او او را در بند گذشته نگه دارد، بلکه با پشت سر گذاشتن شکست، زندگی جدیدی را در سرزمین نود آغاز کرده است.
دانشمندان دیگری شهرسازی قابیل را عملی از سر عصیان تفسیر کردهاند. خداوند قابیل را به زندگی آوارگی محکوم کرده بود، اما او شهری ساخت تا در یک مکان ثابت سکونت کند. این عمل شاید نشان دهد که قابیل میخواست خدا را از زندگی خود دور نگه دارد.
با وجود دیدگاههای مختلف، میتوان گفت که نقل مکان و تشکیل خانواده، به قابیل فرصتی دوباره بخشید. او میتوانست با دوست داشتن خانوادهاش، میراث جدیدی را آغاز کند. آیا او به سوی خدا بازگشت یا همچنان از او دورتر شد؟ کتاب مقدس جزئیاتی در مورد آنچه اتفاق افتاد ارائه نمیکند. اما همچنان میدانیم که او فرصت شروع دوباره را داشت، چه از آن به خوبی استفاده کرده باشد یا نه.
اگر ما هم پس از تجربه شکست، سعی در شروع دوباره داشته باشیم، اما همچنان خداوند را در زندگی خود در اولویت قرار ندهیم، از هدف اصلی دور افتادهایم. ما به دنبال دردسر هستیم. تلاش برای زندگی بدون حضور خدا در آن، به معنای قطع کردن خودمان از منبع حیات است.
۴. خداوند هرگز کینهای در دل خود علیه ما نگه نخواهد داشت.
پس از قتل هابیل، خداوند به قابیل فهماند که از کار او راضی نیست و او را با تبعید از خانهاش و تبدیل شدن به یک آواره برای مدتی، مجازات کرد. با این حال، خداوند او را به قتل نرساند و مانع از تشکیل خانوادهاش نشد. از این نظر، او بخشنده بود.
هنگامی که علیه خداوند گناه میکنیم، خشم او برای همیشه باقی نمیماند. با اینکه او از گناه متنفر است، اما همچنان خدایی مهربان است و در صورت توبه و بازگشت به او، ما را میبخشد. گاهی اوقات، ممکن است او اجازه دهد تا عواقب اعمالمان را متحمل شویم. اما در نهایت، با عشق، ما را به سوی خود فرا میخواند، گناهانمان را میبخشد و سپس بر مسیر درست هدایت میکند.
خداوند، خدای فرصتهای دوم است. بعد از اینکه او را ناامید میکنیم، به جای اینکه ما را با بار گناه به حال خود رها کند، با عشق، ما را به سوی خود باز میگرداند. او اجازه نمیدهد که بار گناهانمان را به تنهایی به دوش بکشیم. در عوض، خون ریخته شدهی مسیح برای ما بر صلیب را به یاد میآورد و از خشم شدید خود نسبت به ما صرف نظر میکند. بنابراین، خداوند همواره خدای فرصتهای دوم باقی خواهد ماند، زیرا در قلب او این نیت وجود ندارد که به خاطر گناهانمان، ما را از روی زمین تبعید کند.